به این می گویند زندگی ؟

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یا علی

❤️ به این می گویند زندگی ؟...
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 267 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 1:40

بگذار

عزیزم من کوچکتر از آنم که بزرگی روح تو را درک کنم شایدروزیوقتی عاقل شدم ولی اینک دیوانگی از حد گذرانده ام بی قراری ،قرارم را ربوده حسی بی رنگ ، رنگدانه ام را برده دوست دارم دوست دارم دیگر باعث رنجش تو به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت: 21:10

کل جهانم

به فروغ دیده ات افتادچشمم ،لرزید
بی خود ز خود  چون بید دلم ،لرزید
گیسوانت چو رها کردی با ناز
دست که هیچ ، همه  پایم ، لرزید
لب های اناریت چون قند ریز شد
در زلزله ی  دکان قنادی، دلم  لرزید
دشت سفید صدریت چو نمایان شد
پای آهوی چابک دلم،  لرزید
چو لرزه بر کوه های دشت، انداختی!
موسی شدم و عصای جانم ،  لرزید
بس کن دیگر این نمایش هنر ایزد را
گمانم  که پایه های دینم ،لرزید 
مهاجر در فکر سفری دگر باش 
گویا در دیدهء تو کل جهانم، لرزید

به این می گویند زندگی ؟...
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت: 21:10

از دست خودم شاکیم

من شاکیم,  داد به محضر دادگر می برم  من از دست خودم, شاکیم,  من از افکارم شاکیم,  من از حرفهایم شاکیم,  من از چشمهایم شاکیم,  افکار من به بیراهه می روند  افکارم آنقدر آشفته اند که در لابلای همهمه آنها، خودم, به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:08

مهربانو

از روزگاری برایت بگویم . که شعرم همه تلخ بود پر از سکوت و سیاهی و درد بود چشمانم شب تار را خوب میشناخت  شب برایم آواز درد بود  در سکوت غوغا می کردم  رقص زیبایی با پا میکردم  ... تا که او  گفت: بس کن ن به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:08

این کار من نیست

یار در کنار  و لب جویبار  و لب دلدار  و مژگان چو خار  و گیسوی  پریشان..... این کار من نیست, ! آب در چشم و دل در خم و می در جام و مراد به کام و عشق خوب رویان ... این کار من نیست, !  پای کوبی و  رقص کردی به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 116 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:08

زندگی زیباست

در نگاه تو زندگی, خوردنی نیست زندگی, دیدنی است زندگی, همراهی با پرستوست زندگی, تماشای آهوست زندگی, موج خروشان است زندگی, دریایی جوشان است زندگی پرواز با پروانه استزندگی شمع را چرخشی جانانه است زندگی چو گنجشکی به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:08

تو آن صبح سپیدی

تو آن صبح سپیدی .که با سر انگشت مهر، هر روز بیدارم می کنی با دم مسیحایی، هر روز هوشیارم می کنی تو همان عطر خوش زندگی هستی، میدانم که با زیرکی خود ، در مسیر زندگی مست وارم می کنی ای ترانه خوش آهنگ هستی ، تو چه هستی که هر روز مست و هوشیار و بیدارم می کنی رقص زیبای گیسوانت، از چه رو ست  اینچنین ساده،  واله و شیدایم می کنی با دیدن گل لبخند تو هرصبح غنچه وار هر روز ، عسل به کامم می کنی با نگاه عشوه گر و با ناز فراوان در دیار هستی، بی سرو سامانم می کنی در زمینِ گونه هایت بازی ام می دهی در آن گلستان سرخ  ، خارم می کنیای سبوی عاشقی ، سیمین بدن می دانی که چه، با جانم می کنی ؟موضوعات مرتبط: مطالب شخص مهاجربرچسب‌ها: یار , صبح سپید , عاشقانه , عطر , ترانه به این می گویند زندگی ؟...ادامه مطلب
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghogha87 بازدید : 113 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 15:05

آن دور دست ،نزدیک

آن دور دست را نگاه کن

نوری تابان تر از خورشید

نزدیک تر از سایه خودم

خود نمایی کرده است .

نور آن دور دست نزدیک تر ازهمیشه

دل ها را نوازش می دهد .

ای خالق نور ، ای حامی نور

نزدیک ترش بفرما .

موضوعات مرتبط: سروده های نویسندگان

به این می گویند زندگی ؟...
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : نزدیک, نویسنده : ghogha87 بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 12:26

من از سکوت ی ترسم

باز من از سکوت می ترسم ...........

من با دست خویش ..شیشه تنهایی را

با سنگ سکوت شکسته ام

من ورای دیوار های آواز

با سکوت رقصیده ام

من در هیاهوی دهر

سکوت را در آغوش کشیده ام

من در غوغای ساز و دهل

شعر سکوت را سروده ام

و باز می دانم عاقبت

در سکوت خواهم مرد

سکوت همزاد من است .

موضوعات مرتبط: سروده های نویسندگان

به این می گویند زندگی ؟...
ما را در سایت به این می گویند زندگی ؟ دنبال می کنید

برچسب : سکوت,ترسم, نویسنده : ghogha87 بازدید : 1001 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 12:26

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه